شیرکلا وطن من

شیرکلا روستایی در دل طبیعت سرسبز و شالیزارهای مازندرانwww.shirkola.ir

شیرکلا وطن من

شیرکلا روستایی در دل طبیعت سرسبز و شالیزارهای مازندرانwww.shirkola.ir

سکوت سرشار از ناگفته هاست

سکوت سرشار از ناگفته هاست 

دلتنگیهای آدمی را باد ترانه‌یی می‌خواند،
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می‌گیرد،
و هر دانه‌ی برفی به اشکی نریخته می‌ماند.
سکوت سرشار از سخنان ناگفته ا‌ست؛
از حرکات نا‌کرده،
اعتراف به عشق‌های نهان ،
و شگفتی‌های به زبان نیامده،
دراین سکوت حقیقت ما نهفته است؛
حقیقت تو و من.

برای تو و خویش
چشمانی آرزو می‌کنم،
که چراغها و نشانه‌ها را در ظلمات‌مان ببیند.
گوشی
که صداها و شناسه‌ها را در بیهوشی‌مان بشنود.
برای تو و خویش
روحی
که این‌همه را در خود گیرد و بپذیرد.
و زبانی
که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد،
و بگذارد از آن‌چیزها که در بندمان کشیده‌است سخن بگوییم.

گاه آنچه که ما را به حقیقت می‌رساند،
خود از آن عاریست!
زیرا تنها حقیقت است که رهایی می‌بخشد.

از بختیاری ماست شاید
که آنچه می‌خواهیم یا به دست نمی‌آید،
یا از دست می‌گریزد.

می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق؛
آنجا که دریا به آخر می‌رسد،
و آسمان آغاز می شود.
می‌خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم.
حس می‌کنم می دانم؛
دست می سایم و می‌ترسم؛
باورمی‌کنم و امیدوارم؛
که هیچ‌چیز با آن به عناد برنخیزد.
می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق؛
آنجا که دریا به آخر می‌رسد،
و آسمان آغاز می شود.

لطفا ادامه شعر را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه مطلب ...

فقر

دکتر شریعتی

فقر

 

میخواهم  بگویم ......

فقر  همه جا سر میکشد .......

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست ......

فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ، ولی  ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست  .......

فقر،  همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......

فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......

فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....

فقر، همه جا سر میکشد ........

           

                فقر، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..

               فقر، روز را  " بی اندیشه"   سر کردن است .. 




 

سکوت

بسیاروقت‌ها با یکدیگر از غم و شادی خویش،
سخن ساز می‌کنیم.
اما در همه‌چیزی رازی نیست.
گاه سخن گفتن از زخم‌ها نیازی نیست.
سکوت ملال‌ها، از راز ما سخن تواند گفت.

رابطه دوستی و عصبانیت

 

یکی بود یکی نبود،
یک بچه کوچیک بداخلاقی بود.
پدرش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت:
هر وقت عصبانی شدی،
یک میخ به دیوار روبرو بکوب.

 

روز اول پسرک مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بکوبد.
در روزها و هفته ها ی بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل کند و کمتر عصبانی شود،
تعداد میخ هایی که به دیوار کوفته بود رفته رفته کمتر شد..
پسرک متوجه شد که آسانتر آنست که عصبانی شدن خودش را کنترل کند تا آنکه میخ ها را در دیوار سخت بکوبد.

بالأخره به این ترتیب روزی رسید که پسرک دیگر عادت عصبانی شدن را ترک کرده بود و موضوع را به پدرش یادآوری کرد.
پدر به او پیشنهاد کرد که حالا به ازاء هر روزی که عصبانی نشود،
یکی از میخ هایی را که در طول مدت گذشته به دیوار کوبیده بوده است را از دیوار بیرون بکشد

روزها گذشت تا بالأخره یک روز پسر جوان به پدرش روکرد و گفت همه میخ ها را از دیوار درآورده است.
پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیواری که میخ ها بر روی آن کوبیده شده و سپس درآورده بود، برد.

پدر رو به پسر کرد و گفت:
« دستت درد نکند، کار خوبی انجام دادی ولی به سوراخ هایی که در دیوار به وجود آورده ای نگاه کن !!
این دیوار دیگر هیچوقت دیوار قبلی نخواهد بود

پسرم وقتی تو در حال عصبانیت چیزی را می گوئی مانند میخی است که بر دیوار دل طرف مقابل می کوبی..
تو می توانی چاقوئی را به شخصی بزنی و آن را درآوری،
مهم نیست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم که آن کار را کرده ام،
زخم چاقو کماکان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند.
یک زخم فیزکی به همان بدی یک زخم شفاهی است.

دوست ها واقعاً جواهر های کمیابی هستند ،
آنها می توانند تو را بخندانند و تو را تشویق به دستیابی به موفقیت نمایند.
آنها گوش جان به تو می سپارند و انتظار احترام متقابل دارند
و آنها همیشه مایل هستند قلبشان را به روی ما بگشایند»

 

یک نسخه از این نوشته را برای هرکسی که او را بعنوان دوست می شناسید بفرستید،
حتی اگر آنها را برای دوستی که خودش این متن را برای شما فرستاده است، بفرستید.
اگر مجدداً این متن به خودتان بازگشت ،
بمعنای آن است که شما در یک دایره ای از دوستان خوب قرار گرفته اید...

 

شما دوست من هستید و من به شما افتخار می کنم.

 

لطفاً اگر من در گذشته در دیوار شما حفره ای ایجاد کرده ام مرا ببخشید

 

 

این متن رو یکی از بهترین دوستام برام فرستاد من هم اینجا برای شما عزیزان گذاشتمش تا شما هم برا دوستاتون بفرستید